?تاوان #رمان_جدید #همزمان قسمت دوم زنگ که می خوره بچه ها که باتعجب به ما نگاه می کردن? مجبور میشن برن سرجلسه✍️ خانم تهرانی که ماجرا رو می فهمه از زهرا می پرسه:خب دخترجون چرا با این حالت اومدی مدرسه؟!? از لحظه ی اومدن یه نفس داره گریه می کنه.?نمی دونم… بیشتر »
آرشیو برای: "بهمن 1398"
#دعای_قشنگ خدایا? عقلمون رو? عاشق? کن و عشقمون رو? عاقل? {<شهیدمون کن??> بیشتر »
?تاوان #رمان_جدید #همزمان قسمت اول از استرس مدادم رو شکستم!? دیگه طاقتم تموم شده.پس چرا نمیای زهرا؟!? چنددقیقه بیشتر به امتحان نمونده? مثل آدم مارگزیده شدم? سعی می کنم پیش بچه ها تابلو نکنم? واسه همین از جمع فاصله می گیرم….پس چرا نمیاد این دختر؟!?… بیشتر »
⭐️خوشبختی یعنی…. زیباترین و لطیف ترین موجود جهان باشی? و افتخار کنی به ریحانه ی خدا بودن?? با حیا و عفتت عاشقانه ای رقم بزنی سراسر رنگ❣️ ئو ببینی کور شدن چشم حسودان را? با حضورت نشان از آزاد بودنت بدهی ✌️ و با وقارت نشان از متشخص بودنت? گاهی ساده… بیشتر »
#ادمین_دلنوشت #سردار_آسمانی #چهلم #22بهمن #دهه_فجر ?آنقدر دوستت داریم و برایمان عزیزی که نبودنت در میان ما به سختی از دست دادن پدر بود….به تلخی یتیمی! ??با پروازت هرچند به وصال معشوق و آرزوی دیرینه ات رسیدی اما بار دیگر ملتی یتیم و برف های زمستان… بیشتر »
فردا 12 بهمنه? چقدر زود یک سال گذشت باورم نمیشه جشن چهل سالگی انقلابمون رو گرفتیم و حالا درست یک سال بعد دوباره قراره جشن بگیریم اما.. بدون سردار? بیشتر »
زهراجانم! فقط خدا می داند که پشت آن در بر تو چه گذشت و چگونه محسنت را از تو گرفتند…. فقط خدا می داند که چطور خالصانه سپر بلای ولایت شدی و مدافع حرم و فقط خدا می داند چطور فرزندانت داغ سنگینت را تاب آوردند و بی صدا در شب به دنبال پیکرت… بیشتر »
?شقایقی که دیگه نیست! #قسمت_سی_و_سوم یه ماه از اون اتفاقا میگذره….دارم سعی می کنم خونواده مو قانع کنم و چادرم رو حفظ پدر و مادرم که دیگه خونه راهم نمیدن.بیچاره آقامهدی شوهر مریم رفته خونه دوستش و من خونه مریم اینام. چندروز یه بار سروکله ی فرهاد… بیشتر »
بسم الله… دیروز بی خبر از همه جا به مدرسه رفتم و درست بین کلاس مراسم بیت را به خاطر آوردم و اینکه قرار بود با دوست جانم از مدرسه به آنجا برویم…. حساب و کتاب هایم نشان میداد آغاز مراسم آن هم امروز محتمل است…بنابراین پیگیری های لازم را… بیشتر »
سلام رفقا بیمار هستم لطفا دعا بفرمایید?? فردا مسابقه دارم باید بتونم برم? #اللهم_اشف_کل_مریض #شب_بخیر بیشتر »
[در پاسخ به ڪــــــــــــجایـــــنــد مـــــــردان بـــــے ادعا؟] ?شقایقی که دیگه نیست! #قسمت_سی_و_دوم با این حرف فرهاد یه دفعه به سمتم میاد و می خوابونه تو گوشم!!??? اتفاقاتی رو که میفته نمی تونم باور کنم.نمی دونم دقیقا چه واکنشی باید نشون بدم و چیکار… بیشتر »
?شقایقی که دیگه نیست! #قسمت_سی_و_یکم بی اختیار چندقدم عقب میرم و بعد از چندلحظه سکوت آروم میگم:چیکار کردی؟ -تو داری چیکار می کنی؟ به چادرم اشاره می کنه. -این چیه انداختی رو سرت هان؟ فک نمی کردم انقدر مخالفت کنه و عصبانی بشه.حالا مگه چیکار کردم؟… بیشتر »
بسم الله… یک تصمیم جدی نیاز است?… یک اراده ی مصمم و واقعی?… یک تلاش بی وقفه و بی پایان✌️… یک نشاط بدون خستگی?… یک گشاده رویی بدون بداخلاقی☺️… یک آرامش بدون خشم?… یک تاثیر گذاری بدونم تاثیرپذیری?… یک… بیشتر »
سال پیش اتفاقاتی برایم افتاد که از سر کم خردی و بی تجربگی خودم بود.از آنها در این وبلاگ چند مطلبی نوشته ام که می توانید بخوانید. اما مسئله اینجا بود که یک بار دوستم بعنوان مشاوره و راهکار گفت آن قدر خودت را مشغول کن که نتوانی فکر و خیال کنی حتی شب ها… بیشتر »