?تاوان #رمان_جدید #همزمان قسمت دوم زنگ که می خوره بچه ها که باتعجب به ما نگاه می کردن? مجبور میشن برن سرجلسه✍️ خانم تهرانی که ماجرا رو می فهمه از زهرا می پرسه:خب دخترجون چرا با این حالت اومدی مدرسه؟!? از لحظه ی اومدن یه نفس داره گریه می کنه.?نمی دونم… بیشتر »
کلید واژه: "رفاقت"
?تاوان #رمان_جدید #همزمان قسمت اول از استرس مدادم رو شکستم!? دیگه طاقتم تموم شده.پس چرا نمیای زهرا؟!? چنددقیقه بیشتر به امتحان نمونده? مثل آدم مارگزیده شدم? سعی می کنم پیش بچه ها تابلو نکنم? واسه همین از جمع فاصله می گیرم….پس چرا نمیاد این دختر؟!?… بیشتر »
دلخوشی هایی در زندگی دیده می شوند که شاید خیلی بزرگ و دهان پرکن و خفن نباشند! اما همان ها را به هزاران دلخوشی بزرگ اما موقتی و دنیایی و مادی ندهیم دلخوشی من لبخند زیبای برادر نوزادم و ریسه رفتن های بردار دیگرم است. دلخوشی ام دیدن خانواده مان کنار هم… بیشتر »
سال 97 هم با تمام تلخی ها و شیرینی هایش تا چند ساعت دیگر به پایان می رسد. به پایان سال که می رسیم هم برای عید هدیه می گیرم و هم برای تولدم.تولدی که فقط روز آمدنم را نشان می دهد.اما چه سود؟ که آمدنم بدون تو و بی خبر از تو بود. تولد من سال 83 نبود.اسفند… بیشتر »