سال پیش اتفاقاتی برایم افتاد که از سر کم خردی و بی تجربگی خودم بود.از آنها در این وبلاگ چند مطلبی نوشته ام که می توانید بخوانید.
اما مسئله اینجا بود که یک بار دوستم
بعنوان مشاوره و راهکار گفت آن قدر خودت را مشغول کن که نتوانی فکر و خیال کنی حتی شب ها موقع خواب آنقدر خسته باشی که ذهن خسته ات مجال جولان تخیلات ممتوهم را ندهد.
راستش امسال حرفش را بیشتر فهمیدم.اینکه کار کردن و مشغول بودن چقدر می تواند به روحیه ی انسان کمک کند.هرچقدر هم خسته شود از کلافگی هنگام بیکاری خیلی بهتر است و مسلما سودمندتر.
از نظر درسی شاید باز هم در ترم اول کم کاری کرده باشم.اما شب ها بیدار مانده ام.روزها تلاش کردم.حداقل دغدغه داشته ام.و همین برایم پیشرفتی ست چشمگیر که انشاءالله همت کنم و آن را افزایش دهم.
امسال همه چیز دست به دست هم داده تا آنقدر کار برایم باشد که فکر کردن به آنها آدم را خسته کند.
ازز بچه داری و مراقبت از برادرم تا کارهای خانه و آشپزخانه تا درس و المپیاد.حالا هم که قرار است ساعات مدرسه را -بعلت تصمیم یک شبه ی آموزش و پرورشی ها برای برگزاری مجدد یک آزمون لغو شده و سنگین و سراسری -افزایش دهند و پنجشنبه را هم به آن اضافه کنند و رسما ما را به قتل برسانند!!
نقدهای وارد بر نظام آموزشی به کنار،تمرین برای مسابقات تواشیح و قرآن در کنار این حجم درس می تواند فرصت خوبی باشد برای تمرین پشتکار و دوری از فکر و خیال و نیز جبران نمرات درخشان(!) و آبرویی که سال پیش چیزی از آن باقی نگذاشتم.
عکس آقا به همراه مدال نقره آویزان بر آن روی دیوار اتاقم قوت قلب عجیبی می دهد.
راستی! یادم افتاد مسئولان مسابقات imc امسال مسابقه را جلو انداخته و گذاشته اند وسط همین هاگیر و واگیر!!!
خلاصه که مشغولیت ذهنی و عملی زیاد است اما خوشحالم و حالم خوب است.
***
طلبه ها و حوزویان عزیز! برای ما سمپادی ها دعا کنیم که در فضایی که نماینده ای از قشر مذهبی و ولایی کم داریم بتوانیم پرچم اسلام و انقلاب را بالا برده و باعث افتخار آقا باشیم.
#جهاد_علمی
#من_درس_را_دوست_دارم
سلام دووستمممم ^_^
خب خدا رو شکر از خودت راضی ای (:
من که بدبختانه پسرفت داشتم:( حس میکنم امسال یهو حجم درسا بیشتر شد:-”
واقعا imc رو جلو انداختن؟ ای بابا-__-
ولی مسابقاتش جدی سخته، نیست؟
اه چقدر حرف میزنم، ببخشید :-”
+ایشالا ترم بعدی بیش از پیش پیشرفت کنی:)