سلام عزیز دلم!
امیدوارم هرجایی که هستی حالت خوب باشه و بهت خوش بگذره.هرچند که نیاز به دعای من نیست و می دونم جات همیشه خوبه و کلی کیف می کنی!
راستشو بخوای دلم واسه اون روزای قدیم خیلی تنگ شده! همون روزایی که با هم می رفتیم خرید و بعدش یه بستنی مهمون تو بودم.همون روزایی که با شوخی هات خونه پر از صدای خنده هامون میشد.همون روزی که خبر توراهی مونو بهت دادم و تو از خوشحالی نمی دونستی باید چی کار کنی!
دلم خیلی تنگ شده واسه شبایی که دیر می رسیدی و من خوابم برده بود.تو هم واسه اینکه سر و صدا نکنی و من بیدار نشم شامتو همونجوری سرد می خوردی.فکر کردی نفهمیدم؟!
دلم واسه ی صدات تنگ شده! واسه ی حرف زدنت،خندیدنت..
علی جونم کاش بودی و توراهی رو می دیدی که چقدر شبیهته!
کاش انقد زود نمی رفتی!
اون روز که داداشت اومد و گفت مجروح شدی،شب قبلش خواب دیده بودم و می دونستم برگشتی در کار نیست.
می دونستم به اون چیزی که لیاقتش رو داشتی رسیدی!
فقط نگران این بودم که پیکی….مزاری …سنگی هست که هفته به هفته بتونم بیام و دورش بگردم یا اینکه مثل مادرت….
یادته چقدر آرزوی مفقودالاثر شدن می کردی و چقدر حرص می خوردم؟!
علی جان! حالا توراهی مون دوماه که راهشو طی کرده و رسیده! دوماهه که دیگه تو راه نیست!
علی اون این همه راهو اومده تا باباشو ببینه پس چرا نیستی؟
حالا توراهی مون شده علی کوچولو و جای تو رو اندازه ی خودش،کوچولو،واسم پر می کنه.
علی جونم! خواستم بگم که خیالت راحت باشه! من قول می دم به وصیتت عمل کنم.قول می دم علی کوچولو بشه شبیه باباعلی!
قول میدم تو راهی که تو واسش رفتی بمونه!
ولی یه شرط داره!
تو که اون بالا داری عشق و حالتو می کنی! سرتم می دونم شلوغه.
ولی حداقل شبای جمعه سلام ما رو به ارباب برسون!
پیش مادر به یاد ما هم باش!
هوای ما رو هم داشته باش!