امشب را گذاشته ای برای عشق بازی با عاشقانت.
برای پرشدن آسمان و نوازش گوش های فرشتگان از نجواهای زیبای خالصانه.
امشب را گذاشته ای تا آن بنده های خاص و محبوبت و نه فقط آنها،که همه ی بنده هایت از منِ کمترین و گناهکارترین تا آن بالایی ها و آن هایی که نادیده ها را دیده اند،همه و همه،از میز آرزوها،سلف سرویس،لقمه ای آرزو بردارند.
امشب را گذاشته ای تا ملائک با دانه های تسبیحی که از زیر انگشت ها می گذرند، از عرش تا فرش را ریسه ببندند و با قطرات اشکی که بر صورت ها جاری می شوند،کوچۀ دنیا را آب پاشی کنند.
امشب را گذاشته ای تا دوباره سامانی به این دل بی سر و سامان بدهی.تا دوباره آغوشِ همیشه بازت را بیشتر بنمایانی و ما را به سمت خودت بکشی.
وای که امشب عجب شبی است!
و وای که تو عجب خدایی هستی!!
کدام خالق از تو عاشق تر است؟
خالق عاشقم! دوستت دارم!
در این شب عزیز،به حق همان بالایی ها،دستم را بگیر!
دست هایی که در این یک سال تا جاهایی کشیده شده اند که خودت می دانی….و باز هم جز دامن تو مأوایی نیافتند.
التماس دعا