این روزها همه حالم را می پرسند…از دبیر شیمی تا معاون و….همه و همه.
می دانم نگرانند.نگران افت تحصیلی….نگران آن دانش آموز سرحال اول سال که حالا گم شده….
ولی اگر شما هم جای من بودید اینکه دور و بری هایتان همیشه حالتان را بپرسند یا بخاطر اینکه حالتان خوب نیست کمتر بهتان سخت بگیرند شما را هم اذیت می کرد.
این کلافگی و خستگی و بی حوصلگی دیگران را هم آزار می دهد و این خوودش باز مرا آزار می دهد!
زندگی ام مثل کلافی پیچیده شده و هر چه می روم به جایی نمی رسم!
از طرفی اینکه تو به کسی کم محلی کنی و او با تمام وجودش به تو کمک،باعث شرمندگی و خجالت زدگی است که من این رورها به شدت از خدا،از شهدا،از ائمه شرمنده ام!
امیدوارم بتوانم با انجام رسالتی که بر دوشم گذاشته شده قطره ای از دریای بیکران محبت این بامرام های روزگار را جبران کنم.
زورم نمی رسه به تو ای درد!
زورم نمی رسه به تو…برگرد!
شاید انسان باید یک وقت هایی هم اینگونه کلافه و محزون باشد تا یک اتفاقاتی بیفتد و یک چیزهایی تغییر کند.
پس بی صبرانه منتظر افتادن آن اتفاقات و ایجاد آن تغییرات می مانم.
زخمای این زمونه بی رحمه
کسی درداتو نه! نمی فهمه
واسه اونی که ببشتر فهمید
دیگه آروم شدن فقط وهمه!**
#التماس_دعا
………………………………………………………
پ ن:**اشعار نوشته شده از آقای حامد زمانی می باشد.