شعر تقدیم به حشرت عبدالله ابن حسن (ع)
******
سن و سالم کمه ولی از پا درم نمیاره
مگه میشه بعد عمو عبدالله طاقت بیاره؟
می خوام بهت نشون بدم هنوز حسن(ع) همراهته
حسن نیست اما پسرش اونو به یادت میاره
*******
نمی تونم همینجوری میون خیمه بشینم!
نمی تونم داغ دیدن عمه زینبو ببینم
برام مفهمومی نداره زندگیِ بعد شما
نمی تونم باشم و رفتن شما رو ببینم!
*******
میام مدافع امام میشم اگرچه کودکم
جونمو می دم برا تو منم اگر چه کوچکم
دوون دوون تا قتلگاه میام عمو!مولای من!
اگرچه خیلی تشنمه…بارون بباره کاش یه کم!
*********
سپر نداری ولی حالا سپرت دست منه
دستی که اومده حالا دلو به دریا بزنه
دستی که اومده حالا تا بکنه دفاع ازت
محاله وقتی هست کسی آسیب به مولا بزنه!
*********
عمومی و اماممی سایه ی روی سرمی
حتی میون قتلگاه بازم به فکر حرمی
می خوام بیام یه دونه از دلشوره هاتو کم کنم
داداشمو یادت میا؟می گفت تو شاه کرمی!
********
قسم بده به مادرت،تو اذن میدونو می دی
آخرشم پرید و رفت نموند تو این دنیا دیدی؟
حالا اگه لایق باشم جونمو من فدات کنم
می خوام امید آخرت بشم.اجازه شو می دی؟
********
تنگه دلم واسه بابا.خیلی وقته که اینجا نیست
ساعتی نگذشته ولی عطری ز قاسم،آقا!نیست
دیگه ز دنیا سریم و می خوام ببینم اونا رو
دیگه مجال موندن ای عمو میون دنیا دنیا نیست!
آبا 96 ف حجتی
پ ن:استفاده از مطالب این وبلاگ علی الخصوص مطالب نوشته شده توسط شخص نویسنده وبلاگ مجاز نمی باشد و حق الناس است.به احترام صاحب نام سایت بدون منبع کپی نکنید با تشکر شهادت نصیبتان