امروز که باز هم به زمان دیدار با تو رسیدم و قرار شد دوباره باهم باشیم تا همه مرا با تو ببینند و تو هم مثل همیشه هوایم را داشته باشی،یک لحظه درباره ات فکر کردم.
فکر کردم و دیدم چقدر بزرگی!چقدر زیبایی!چقدر امنی!
شاید خیلی وقت ها همینطوری با تو گشته ام و اصلا به ارزشت فکر نکرده ام ولی وقتی با معرفت با تو باشم لذتش فرق دارد!
امروز فکر کردم و دیدم که تو چقدر به من ارزش و اعتبار داده ای!چقدر عیار داده ای!داشتن تو،ارزش زن بودن را به من داد!
…و چقدر وقتی تو را نداشتم بی پناه و آسیب پذیر بودم!
حتی اینکه فکر کنم روزی تو را نداشته ام و همه،من را،خودِ خودِ من با تمام ویژگی هایم را دیده اند،آزارم می دهد!
شاید خیلی وقت ها به خاطرت متلک ها و کنایه ها شنیده باشم،شاید کسانی که انقدر از مرزها و خط ها دورشده اند که دیگر حتی نمی توانند به سمتت بیایند به رفاقت من و تو حسادت کنند و بخواهند تا هیچ زن ایرانی تو را نداشته باشد،شاید برعلیه تو و حتی من و امثال من حرف ها زیاد زده شده،شاید…..ولی به رفاقت شیرینمان،به ارزشش،به امنیتش می ارزد!
خیلی زود با هم به همه نشان می دهیم که داشتن تو مانع پیشرفت من نیست!نشان می دهیم چقدر از کسانی که تو را ندارند و پیشرفت کرده اند بالاتر می روم!آن هم با داشتن تو!
امروز که نگاهت می کنم افتخار می کنم که دارمت!افتخار می کنم که تو پرده ای هستی تا با بودنت به دیگران بگویی که از حد خودشان تجاوز نکنند.تا به آنها بگویی:ارزش دوست من خیلی زیاد است!نباید از حدی بیشتر به او نزدیک شوید!
من همه جا از تو و از رفاقتمان می گویم.با افتخار هم می گویم!با افتخار می گویم که «چادر» رفیق صمیمی من است و با افتخار می گویم که «چادری»ام!
با افتخار می گویم تا کور شود چشم مسیح پولی نژاد ها و همه ی کسانی که می خواهند ما را از تو جداکنند!
رفیق قدیمی من!چادرم!تو سلاح من مقابل استکباری!تو سپر من درمقابل چشمان نامحرمی!
تا آخر عمر با یاری خدا با تو می مانم تا با هم به جنگ دشمن برویم!
عاشقانه به داشتنت می بالم!
#رفیق_من_چادر